حکومت مذهبی چگونه حکومتی است ؟

Sunday, December 16, 2007

حکومت مذهبی رژيمی است که در آن به جای رجال سياسی ، رجال مذهبی (روحانی) مقامات سياسی و دولتی را اشغال می کنند و به عبارت ديگر حکومت مذهبی يعنی حکومت روحانيون بر ملت. آثار طبيعی چنين حکومتی يکی استبداد است ، زيرا روحانی خود را جانشين خدا و مجری اوامر او در زمين می داند و در چنين صورتی مردم حق اظهار نظر و انتقاد و مخالفت با او را ندارند . يک زعيم روحانی خود را بخودی خود زعيم ميداند ، به اعتبار اينکه روحانی است و عالم دين ، نه به اعتبار رأی و نظر و تصويب جمهور مردم ؛ بنابراين يک حاکم غير مسئول است و اين مادر استبداد و ديکتاتوری فردی است و چون خود را سايه و نماينده خدا می داند ، بر جان و مال و ناموس همه مسلط است و در هيچ گونه ستم و تجاوزی ترديد به خود راه نمی دهد بلکه رضای خدا را در آن می پندارد . گذشته از آن ، برای مخالف ، برای پيروان مذاهب ديگر ، حتی حق حيات نيز قائل نيست . آنها را مغضوب خدا ، گمراه ، نجس و دشمن راه دين و حق می شمارد و هرگونه ظلمی را نسبت به آنان عدل الهی تلقی می کنند.

دکتر علی شریعتی - مجموعه آثار - ۲۲

اعدام نه !!!

به نام رهایی

دانشجو را در بند میکنید
دانشجو را شکنجه میکنید
دانشجو را ستاره دار میکنید
استادش را اخراج میکنید
دانشگاه را پادگان میکنید
آزادی را تحریم میکنید
کارگر را بیکار میکنید
زن را سنگسار میکنید
روزنامه را تعطیل میکنید
روزنامه نگار را دستگیر میکنید
وب لاگ را فیلتر میکنید
ماهوراره را جرم میکنید
ملت را خواب میکنید
از ملت خوابیده دزدی میکنید
اعتراف اجباری پخش میکنید
محبت را کیمیا میکنید
اسفندیاری ها در بند میکنید
اسانلو را کور میکنید
دست قطع میکنید
اعدام رواج میدهید
کودکان زیر 18 سال اعدام میکنید
تروریست آموزش میدهید
کردستان را بمب باران میکنید
جنوبی را فقیر میکنید
شمالی را بی غیرت میکنید
ترک را خر میکنید
فارس را دزد میکنید
بلوچ و لر را تحقیر میکنید
فوتبال را سیاسی میکنید
سیاست را فوتبالی میکنید
اعدام را علنی میکنید
اکبر محمدی ها میکشید
حق مسلم ما را نا مسلم میکنید
بنزین ما را جیره بندی مکنید
اینها همه میکنید و هیچ نمیکنیم


درود دوست من

من از ایرانم صحبت میکنم و رئیس جمهور کشورم از بهشتی نا دیده ، از آزادی نچیشده ، از مهری ندیده ، از عدالت انجام نشده ، و از نفتی که با تمامی سیاهی اش باز هم نامرئی است و ما آن را نیز ندیده ایم، او از ملتی بدون هم جنس گرا حرف میزند و من از تهرانی حرف مینم که باید سری به کوچه بازارش زد ، من از رئیس جمهوری صحبت میکنم که تنها در وسعت دیدش که اقتصاد کلان این کشور را رقم میزند سبزی فروشی محله خودش نماد اقتصاد مملکت است.

من از رئیس جمهوری حرف میزنم که تنها دانشگاه کشور را دانشگاه امام صادق میداند .
از ایرانی صحبت میکنم که دانشجویش در بند است ، استادش اخراج شده و اقتصادش ویران شده . و تمام مردمش در خیابان ها میخندد و شکر میکنند که چه دولت و حکومت خوبی داریم .


اعدام نه .
ترویج خوشونت نه .
الفبای خشونت اعدام است . محکومش مکنیم .

مرگ مشکوک ...


خاک وطن رفت. چه خاکی بسر کنیم؟میانه بهت و ناباوریمان ترکمن چای تکرار شد. بی جنگ اما به بهای پامال کردن خون نیکانمان رژیم پاره ای از ایران زمین رابه بیگانگان بخشید. شرافتمان را به بازی گرفتند.هستی مان را به یغما بردند.پنجه خون آلود روسیه را بر پیکره مان نشاندند. سیاست مدبرانه میرزا آقاسی تجلی فقاهتی یافته است و *برای زره آب شورخلیج فارس و دریای مازندران،نباید کام شیرین دوست روسیه را تلخ کرد. حق پنجاه در صدی آبهای تحت البحری ایران را تنها با سیزده درصد تعویض کرداند!!! ساکت ننشینم این معصیت سیاسیت. ایرانیان مام وطن را به رزالت بخشیده اند.چرا بی صدا غسل بر نعش وطن کنیم؟ به امضاء کنندگان علامیه بپیوندید. پاینده ایران *تکثیر این علامیه وملی است. در انتشار آن و آگاهی رسانی عمومی کوشا باشید. برای امضا ئ بیانیه اعتراض و ارسال آن به سازمان ملل متحد و رسانه ها به سایت منافع ملی ایران مراجعه کنید http://miiran.wordpress.com/
................
..........
....
خانم دکتر زهرا بنی عامری بنا به حکم حکومتی ربوده می شود ، در منکرات همدان مورد آزار و اذیت قرار می گیرد و به شکلی غیر متعارف اعدام می شود.

جنایتی چنین هولناک تا کنون شنیده اید ؟

طبق گواهی پزشکی قانونی علت فوت : " فشار بر عناصر حیاتی گردن توسط جسم رشته مانند و قابل انعطاف و عوارض ناشی از آن تعیین شده است. ساعت معاینه جسد 9 صبح روز یکشنبه 22/7/86 و زمان فوت حدود ساعت 9 شب شنبه 21/7/86 تعیین گردیده است. "

روزها به تلخی می گذرد ، هنوز دو هفته ایی از جنایت در همدان نگذشته است ، حکومت اسلامی یکی از فرزندان مادران و پدران ما را خفه کرده است! و مرتب ما را تهدید می کند که هیچ ننویسید ، زندگی در زندانی به بزرگی ایران و فعال حقوق بشربودن تبعات بسیاری دارد ، واقعیت چیست؟ خانم دکتر زهرا بنی عامری بنا به حکم حکومتی ربوده می شود ، در منکرات همدان مورد آزار و اذیت قرار می گیرد و به شکلی غیر متعارف اعدام می شود.


حکومت اسلامی با انجام هماهنگی بین ارگان های مختلف خود و با انجام برنامه ریزی از قبل تعیین شده و با نشان کردن مقتول از قبل ، دست به چنین جنایت هولناکی زد.

این یک اتفاق نبوده است ، انتقام برنامه ریزی شده بوده است ، بله ، بدانید که تمامی ارگان های نظام اسلامی در آن شریک بوده اند ، تمامی اطلاعاتی ها از تمامی ارگان ها از قبل می دانستند و با گرفتن فتوا از روحانیون حکومتی چنین جنایتی را رقم زده اند ، انتقام برنامه ریزی شده برای گرفتن انتقام از نسل روشنفکر و تحصیل کرده .

خانم دکتر بنی عامری تحصیل کرده رشته پزشکی دانشگاه تهران با رتبه قبولی 26 ، تحصیل کرده ایی که علی رغم اینکه می توانسته از امتیاز رزمندگی پدرش از طرح پزشکی معاف شود! ولی تمایلی به استفاده از چنین حقی نداشته و از پذیرش آن سر باز می زند و عاشقانه در خدمت انسان ها در مناطق محروم فعالیت می کرده است.

خانم دکتر زهرا بنی عامری با حکم حکومتی و با هماهنگی ارگان های اطلاعاتی از سازمان های مختلف ، سرانجام توسط نیروی سپاه ربوده می شود ، به مدت دو روز در بردگی نگهداری می شود ، مورد آزار و اذیت قرار می گیرد و سرانجام او را خفه می کنند.

این یک تراژدی واقعی است.

واقعیت بر کسی پوشیده نیست ، آنقدرمشخص آن را ربوده اند که حتی شماره ماشین ربایندگان را همه می دانند و آنقدر ساختگی علت فوت را می گویند که همه باور دارند او را کشتند. قاضی مهدی الماسی - مقام قضایی - بر خلاف قوانین با ایراد تهمت به مقتول علت دستگیری را جرمی مشهود عنوان می کند و سپاه پاسداران را ضابط قضایی می داند!


هنوز وجدان های بیداری وجود دارد !
http://basunews.blogfa.com/post-71.aspx

" بنا بر گفته یکی از نیروهای سپاه پاسداران منطقه همدان ، زهرا در ساختمان متعلق به این نهاد مورد تجاوز برخی از اعضای این نهاد قرار گرفته است. "

لبخند جنایت!

حکم ، حکم حکومتی بوده ، یک اتفاق نبوده است ، چه ارگانی پیشنهاد دهنده بوده است ،
متن دیده بان حقوق بشر را در زیر بخوانید :

http://hrw.org/persian/docs/2005/12/15/iran12247.htm


استراتژی سپاه پاسداران در این جنایت چه بوده است!

کدامین فقها حاضر شدند چنین حکمی صادر کنند.

تفکری که قتل عام شش میلیون انسان بی گناه یهودی را افسانه می خواند ، آیا برایش کشتن یک انسان اهمیتی داشته است!

این فاشیست ، فاشیست واقعی است. آیا دنیا به کام مرگ پیش می رود.

چه باوری به خود اجازه می دهد دختری مظلوم را بدزدد ، به مدت دو روز به بردگی نگه دارد و مورد آزار و اذیت قرار دهد و سرانجام او را به کام مرگ بکشاند.

خانم زهرا بنی عامری حتی تا لحظاتی قبل از مرگش نمی دانسته چه پایان تلخی بعد از مورد آزار و اذیت قرار گرفتنش در انتظار اوست ، انسان هایی باورمند به ولایت و فریفته ، به سمت او حمله می کنند ، جسمی به دور گردنش می اندازند و او را به کام مرگ می کشانند.

می توانی تصور کنی ، یورش ماموران به او ، انداختن آلت قتل به دور گردنش و حلق آویز کردنش در امر به معروف و نهی از منکر همدان در شب عید فطر را.


پایکوبی کنید ، حکم حکومتی اجرا شد.

سناریو آنقدر ساختگی است که حتی مقامات قضایی هم نسبت به خودکشی بودن آن تردید دارند و مقامی در سپاه می گوید او مورد تجاوز قرار گرفته بوده است ولی باید حکم حکومتی اجرا می شد.

سوال اینجاست ، چه کسی است که این نوشتار را بخواند ، حتی از تند رو ترین جناح های حکومت و به عمق فاجعه پی نبرد ، دختری بی پناه در شهری قریب ، به بردگی گرفته می شود و در نهایت حلق آویز می شود ، چگونه می توانند آن را توجیه کنند؟

خانم زهرا بنی عامری پزشک 27 ساله در آستانه جوانی و با هزاران امید به آینده در منکرات همدان بعد از مورد آزار و اذیت قرار گرفتن حلق آویز شد.


به نقل از خبرنامه بوعلی سینا:
http://basunews.blogfa.com/8607.aspx
" به گفته شاهدان صبح روز جمعه نيروهاي سپاه پاسداران در حوالي پارك مردم در حال گشت زني بودند كه شاخص ترين آن ها خودروي ب ام و نمره تهران ۱۴ بود كه به صورت مكرر ميان دانشگاه علوم پزشكي همدان هم گشت میزده که بالاخره دختری را به زور سوار بر خودروي دیگری (پژو۴۰۵) كرده و با خود میبرند و در مقابل اعتراض مردم فرياد هاي دختر را به دليل بيماري اش وانمود می کنند. "
چه ناجوانمردانه پزشکی خدمت گذار را بیماری روانی که به زور باید برده شود وانمود کرده اند.

به نقل از خبرنامه بوعلی سینا:
http://basunews.blogfa.com/post-62.aspx
" به گزارش خبرنگار خبرنامه بوعلي سينا ،مقامات قضایی استان همدان با تاکید بر محل تردید بودن عملکرد فرا قانونی نیروهای امر به معروف در بازداشت ۴۸ ساعته مقتول ، عنوان كرده اند: خودكشي زهرا ب قطعي نيست ، و احتمال مرگ توسط سم يا ... قبل از حلق آويز شدن محتمل است
.
يك منبع آگاه در دادگستري همدان به خبرنگار خبرنامه بوعلي سينا گفت: براساس شواهد موجود احتمال خودكشي بودن اين مرگ مورد تردید است و با توجه به قطعي شدن درميان بودن نام يكي از كاركنان صدا و سيما در اين ماجرا و دستگيري اين خانم به همراه فرد مذكور به علاوه عملكرد فرا قانوني نيروهاي بسيجي امر به معروف احتمالاتي غير از خودكشي زهرا ب قوت بيشتري دارند .
بنا بر گزارش رسيده از صبح روز جمعه نيروهاي امنيتي متعلق به سپاه
در حوالي پارك مردم در حال گشت زني مي باشند كه شاخص ترين آن ها خودروي ب ام و نمره تهران ۱۴ مي باشد كه به صورت مكرر ميان دانشگاه علوم پزشكي همدان و مكاني كه بنا بر گفته برخي دانشجويان در روز جمعه نزديك به ظهر گروهي خانمي را به زور سوار بر خودروي پژو۴۰۵ كرده و فرياد هاي او را به دليل بيماري اش وانمود كرده بودند در تردد بوده است .
شواهد امر تا كنون دليل بر كشته شدن تعمدي زهرا ب در پايگاه متعلق به نيروهاي امر به معروف بوده است . "


به نقل از خبرنامه بوعلی سینا:

http://basunews.blogfa.com/post-87.aspx
" مرحومه در روز جمعه مورخ 20/7/1386 ساعت 10 صبح در محوطه پارک همدان توسط ماموران ستاد امربه معروف به دلیل نامشخص بودن وضعیت تاهل به ستاد منکرات انتقال می یابد . در حالیکه طبق ماده 15 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب ماموران ستاد امر به معروف و نهی از منکر نمی توانند ضابط دادگستری محسوب شوند
و برای بازداشت یا هر عنوان دیگر نیروی انتظامی مسئول انجام این کار بوده است. ضمن آنکه دقایقی قبل از این بازداشت به گفته ی نامزد مرحومه ماموران نیروی انتظامی در محل در حضور تمام افراد داخل پارک از ایشان سوالاتی را کرده و مشکلی را ندیده اند .
در روز شنبه ساعت 11 صبح ( حدود 10 ساعت قبل از وقوع حادثه) پس از یک شبانه روز به خانواده ی ایشان اطلاع می دهند که به ستاد همدان مراجعه نمایند بدون آنکه اجازه ی گفتگو با فرزند خود را داشته باشند و علی رغم اصرار خانواده از این امر خودداری می شود. پدر ایشان در همان روز عید فطر از تهران عازم همدان می شود. در ساعت 45/20 همان روز مرحومه این امکان را می یابد که با تلفن همراه برادر خود تماس تلفنی داشته باشد و
در طی این گفتگو اذعان می دارد که دارای مشکلی نیست و منتظر مراجعه پدر خود می باشد. در ساعت 45/21 پدر مرحومه به ستاد رسیده و جویای مسئله می شود اما مسئولین ستاد با برخوردی نامناسب وی را از دیدن فرزندش منع کرده و بیان می کنند فردا امکان ملاقات با وی داده می شود. متاسفانه صبح روز بعد پدر مرحومه به پزشکی قانونی فرستاده شده و جواز دفن فرزند خود را دریافت می دارد .
اولیای این مرحومه طی مراحل معمول شکایت خود را به مراجع ذیصلاح قانونی اعلام داشته اند که این پرونده در حال پیگیری می باشد. حائز اهمیت این می باشد که موارد مهم ذیل قابل تعمق و پیگیری قانونی بوده و طبعا بسیاری از موارد دیگر بصورت لایحه تسلیم
دادگستری خواهد شد : ... "

فعال حقوق بشر از ایران

سربازان وطن ...

سربازان وطن وطنم ایران ، سوگند میخوریم ... بنام خونهای گرانبهایی که بخاطر تو در دامانت ریخته شد و پرچمت را گلگون نمود .... بخاطر اشک مادران و پدران و همسران و فرزندانی هنوز در غم از دست دادن عزیزانشان لباس غم از تن در نیاورده اند .... به قلبهای اندوه بار و شکسته فرزندانت که در سراسر ایران گسترده اند .... در نام انسانهای پاکی که بخاطر ایده ها و عقایدشان در اعماق خاک سردت استخوان برهنه کرده اند ... به روان فرشته دخترانت که در شب اعدام بنام خدا از آنان هتک حرمت شد .... به یاد پسران نیکت که پرچم بیگانه بر اندامشان پوشاندند و اعدامشان نمودند .... به عظمت روح شیر زنان و مردان سلحشورت که بخاطر پاسداری از نام و عرضت جان پاک خود را فدایت نمودند .... ای مهد دلیرانم ... ای سرزمینم ... ای مادرم ... ای وطن ، انتقامت را خواهیم گرفت .... ترا از دست این ملایان خدا ناشناس ، رها خواهیم ساخت و آبی آسمانت را ... خاک تفته ات را ... شفق سرخت را ... آبروی از دست داده ات را ... حرمت گذشته ات را ... شیرینی آب خالصت را ... عظمت روح گمگشته ات را ... مرزهای آبی و تمامیت مرزی از دست رفته ات را و نام پر فروغت پس خواهيم كرفت

امشب ...

امشب بیاد روی شما گریه میکنم
مردانه روبروی شما گریه میکنم

از جور نا رفیق نه بر حال زار خود
بربغض در گلوی شما گریه میکنم

زخم گلوی من به فدای زبان سرخ
از زهر در سبوی شما گریه میکنم

آن سوی میله ها که نشد نوبت شما
اینجا به پرس وجوی شما گریه میکنم

زندان که نیست تنگ تر از خانه خودم
از ترس آبروی شما گریه میکنم

حالا که ارزشم به خیانت رسیده است
بر پستی ی عدوی شما گریه میکنم

ای بره های ساکت این ملک گرگ خیز
بر حسن خلق وخوی شما گریه میکنم

در بین نا کسان به تمنای کس شدن
دارم به آرزوی شما گریه میکنم

یک مرد رفت و قصه باران دروغ بود
بر قلب گفتگوی شما گریه میکنم

بدرود

سیاه کوچکم بخوان !!!

Friday, December 14, 2007

کلاغ لکه ای بود بر دامن آسمان و وصله ای نا جور بر لباس هستی. صدای نا هموار و ناموزونش
خراشی بود بر صورت احساس. با صدایش نه گلی میشکفت و نه لبخندی بر لبی می نشست....
صدایش اعتراضی بود که در گوش زمین می پیچید.
کلاغ خودش را دوست نداشت. بودنش را هم. کلاغ از کائنات گله داشت...
کلاغ فکر می کرد در دایره ی قسمت نازیبایی تنها سهم اوست...
کلاغ غمگین بود و با خودش گفت:کاش خداوند این لکه زشت را از هستی می زدود
پس بالهیش را بست و دیگر آواز نخواند
خدا گفت: عزیز من صدایت ترنمی است که هر گوشی شنوای آن نیست اما فرشته ها با صدای
تو به وجد می آیند سیاه کوچکم!بخوان فرشته ها منتظرند
ولی کلاغ هیچ نگفت
خدا گفت: تو سیاهی سیاه چونان مرکب که زیبایی را از آن می نویسند
و زیبای ات را بنویس اگر تو نباشی آبی من چیزی کم خواهد داشت خودت را از آسمانم دریغ نکن...
و کلاغ باز خاموش بود
خدا گفت:بخوان برای من بخوان این منم که دوستت دارم سیاهیت را و خواندنت را ...
و کلاغ خوانداین بار عاشقانه ترین آوازش را
خدا گوش داد و لذت برد و جهان زیبا شد...
(عرفان نظر آهاری)
Powered by: Blogger
Based on Qwilm! theme.